شانزده سال پیش سیاستهای کلی نظام در بخش حمل و نقل ابلاغ شد ، اگر آن سیاستها در سه برنامۀ توسعۀ کشور در مدّ نظر قرارمی گرفت و به اجرا گذاشته می شد به نتائج مهمی دست می یافتیم:اولویت یافتن ترابری عمومی بویژه راه آهن؛ کاهش شدت مصرف انرژی؛ کاهش آلودگی محیط زیست؛ افزایش ایمن؛ برقراری تعادل و تناسب بین زیرساختها و ناوگان و تجهیزات ناوبری و تقاضا؛ توسعه و اصلاح شبکه با توجه به آمایش سرزمین…
باسمه تعالی
جفا نسبت به سیاستها
شانزده سال پیش سیاستهای کلی نظام در بخش حمل و نقل ابلاغ شد ، اگر آن سیاستها در سه برنامۀ توسعۀ کشور در مدّ نظر قرارمی گرفت و به اجرا گذاشته می شد به نتائج مهمی دست می یافتیم:
اولویت یافتن ترابری عمومی بویژه راه آهن؛ کاهش شدت مصرف انرژی؛ کاهش آلودگی محیط زیست؛ افزایش ایمنی؛ برقراری تعادل و تناسب بین زیرساختها و ناوگان و تجهیزات ناوبری و تقاضا؛ توسعه و اصلاح شبکه با توجه به آمایش سرزمین…
آنچه به عنوان تجربه ای مکرر در روزهای تعطیل، در جاده های کشور شاهدیم حکایت از عدم تعادل قطعی در بخش ترابری کشور است: راه بندانهای طولانی مدت در محورهای اصلی و در شهرهای هدف (که بعضا برای در امان ماندن از عواقب هجوم مسافران، ورودی و خروجی شهر را می بندند!)، مصرف بی رویۀ سوخت و اسراف منابع انرژی، آلودگی محیط زیست و بویژه هوا، اختلالهای عصبی و روانی در میان افرادی که اسیر آن راه بندانها می شوند…
بنابراین هر آنچه پیش بینی می کردیم که با اجرای آن سیاستها اصلاح شود، به دلیل بی توجهی در برنامهریزی و اجرا، به صورت بلایی برای اقتصاد و شرائط اجتماعی کشور درآمده است. ما امروز بهانهای نداریم که ادعاکنیم به مسائل اصلی کشور توجهی نشده و برای چاره جویی آنها فکری نشده و سیاستی تصویب نشده است؛ باید ببینیم چگونه با سیاستهای مصوب، در عمل، مواجه شده و برای آنها برنامهریزی و اقدام کردهایم:
- آیا صنعت خودرو سازی کشور در این شانزده سال برای اصلاح تولیدات خود و اولویت دادن به ترابری عمومی اقدامی کرده یا با شدت بیشتر به تولید خودروهای شخصی بی کیفیت ادامه دادهاست؟به طور متوسط سالی یک میلیون خودرو به ناوگان کشور افزوده شده بدون آن که امکان توسعۀ شبکۀ حمل و نقل شهری و جادهای متناسب با آن بوجود آمده باشد؛ در نتیجه سرعت متوسط جابجایی ها هر سال کاهش یافته و در شهرهای بزرگ به کمتر از پانزده کیلومتر در ساعت رسیده و در جاده ها در ایام تعطیل به راه بندانهای عذاب دهنده و طاقت فرسا منجر شده است. آیا می توانیم این صنعت و محصول آن را امروز در جهت پیشرفت کشور و تحقق چشم انداز تلقی کنیم؟ صنعتی که رشد خود را از لحاظ اقتصادی مرهون حمایتهای بی حساب دولت از یک طرف و تعلق روانی افراد به در اختیار داشتن مَرکب شخصی از سوی دیگر است چه افتخاری برای کشور دارد؟ آیا امروز می توانیم ، با توجه به وابستگی شدید صنعت خودرو سازی به خارج از کشور( فرانسه و کره جنوبی و چین) محصول اقتصادی و اجتماعی صنعت خودروسازی را به نفع کشور قلمداد کنیم؟
- همین سؤال دربارۀ توسعۀ شبکۀ راهآهن کشور و تقویت ناوگان آن در شانزده سال گذشته ، مطرح می شود. طبیعتاً بیشترین سرمایهگذاری صرف توسعۀ جادهها شده و توسعۀ راهآهن کاملا تحت شعاع آن قرارگرفته است در حالی که گسترش راهآهن وابستگی اسارت بار ما را به خودرو شخصی و تا حدود زیادی، وابستگی خفت بار امروز ما را به ترابری هوایی ، آن هم به صورتی کاملا منطقی، می توانست کاهش دهد. صنعت وابسته به راهآهن ایمن نیز سرنوشت درخشان تری ندارد چه در بخش قوای محرکه و چه در مورد ساخت واگنها.
- از لحاظ آمایش سرزمین نیز نه تنها اصلاحی برای ایجاد تعادل صورت نگرفته ، که شاهد تمرکز تهدیدآمیز جمعیت در تهران و حومۀ آنیم به گونهای که هر نوع سرمایهگذاری اساسی را در سایر شهرهای کوچک تقریبا به لحاظ اقتصادی غیر قابل توجیه میکند: نزدیک به یک پنجم جمعیت کشور در تهران و حومۀ آن مستقر شده که بسیاری از آنها از سایر شهرها و روستاها مهاجرت کردهاند و طبیعتا متمایلند برای تعطیلات با تحمل مشقت فراوان از آن خارج شوند. در شرائط کنونی نیمی از کشور خالی از جمعیت و متروک و جولانگاه تبهکاران شده و دولت ناگزیر است برای حفظ امنیت سرزمین و جلوگیری از جرائم امنیتی و اقتصادی مبالغ هنگفتی را هرسال هزینه کند. تا کی این عدم تعادل می تواند ادامه یابد؟
- ایمنی جادههای ما وضع مطلوبی ندارد و چندین سال است که خسارتهای جانی ناشی از حوادث رانندگی در کشور ما در دنیا رتبۀ اول را دارد: فایدۀ وسائل حمل و نقل شخصی بسیار محدود و خسارتهای آن هنگفت است؛ پس از پایان جنگ تحمیلی تا کنون تلفات جانی ناشی از ترابری جادهای بیش از چهار برابر شهدای جنگ بوده است. این چه وسیلۀ قتاله ای است که ما برای خود ایجاد کردهایم؟
- وضع محیط زیست ناهنجار است : از جنگلهای شمال کمتر از ده درصد باقی مانده و آنچه باقی مانده نیز با توجه به دفن زبالههای شهری و بیتوجهی بسیاری از گردشگران ، در شرف اضمحلال است. آلودگی بحرخزر بویژه در بخشهای ساحلی آن که مورد استقبال انبوه مردم است ، وضع بحرانی دارد؛ اساسا نوار ساحلی شمال کشور ظرفیت پذیرش متمرکز بیش از40 میلیون گردشگر را ندارد و لذا بتدریج گرفتار تخریب شدید محیط زیستی شدهاست که جبران آن حتی در میان مدت میسر نیست.
شایسته است قدری به دستاوردهای خود بیندیشیم و برای آیندۀ خود در عمل و نه در شعار تدبیر داشته باشیم. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود : من از فقر بر امتم بیمناک نیستم ولی از سوء تدبیر آنها می ترسم: مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي الْفَقْرَ وَ لَكِنْ أَخَافُ عَلَيْهِمْ سُوءَ التَّدْبِير.
سید مصطفی میرسلیم
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
22/10/1395