برنامه ریزی فرهنگی
یکی از مؤلفه های فرهنگ در هر جامعه ای آداب و رسوم و عقائد و باورهای حاکم بر آن است و اینها ابتدا بر جان و دل انسان وسپس بر فعالیتهای او اثر می گذارد.
با توجه به این ویژگی نظریه پردازان دربارۀ موروثی بودن فرهنگ و ابعاد آن اتفاق نظر ندارند و برخی بر این باورند که فرهنگ بدست می آید و از دست می رود، ساخته می شود و تخریب پذیر است، ولی از یاد نمی رود چون بر تمدن اثر می گذارد و  د  دیوار نقش می بندد، یادگاری از آن برجای می ماند؛ و همین یادگارها و میراث در بررسی سیر تحول و تاریخ فرهنگ جوامع بشری به ما کمک می کند

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ریزی فرهنگی

یکی از مؤلفه های فرهنگ در هر جامعه ای آداب و رسوم و عقائد و باورهای حاکم بر آن است و اینها ابتدا بر جان و دل انسان وسپس بر فعالیتهای او اثر می گذارد.

با توجه به این ویژگی نظریه پردازان دربارۀ موروثی بودن فرهنگ و ابعاد آن اتفاق نظر ندارند و برخی بر این باورند که فرهنگ بدست می آید و از دست می رود، ساخته می شود و تخریب پذیر است، ولی از یاد نمی رود چون بر تمدن اثر می گذارد و بر در و دیوار نقش می بندد، یادگاری از آن برجای می ماند؛ و همین یادگارها و میراث در بررسی سیر تحول و تاریخ فرهنگ جوامع بشری به ما کمک می کند.

بیقین هر نسل از جامعه در کسب و شکل دادن و حفظ و ارتقا و پیرایش فرهنگ خود مسئولیت دارد و اگر نسلی معتقد به برتری خود باشد، در انتقال آن برتری به نسل های بعدی تلاش می کند و به تعلیم و تزکیه و هموارسازی راههای تحقق اهداف فرهنگی و عملیاتی کردن دستاوردهای فرهنگی اهتمام می ورزد. البته موفقیت هر نسل در این انتقال درگرو پذیرش نسل های بعدی است اما رشد واقعی هر نسل جدید در زمینۀ فرهنگی در اختیار خود اوست، و این همان آزادی انتخاب و استقلال فکر است که بویژه مستبدان روزگارهمواره در صدد ایجاد محدودیت و تضعیف یا محو آن بوده اند تا با ایجاد انحرافات فرهنگی، نسلها را در زیر سلطۀ خود به انحطاط بکشانند، تفکر و سپس تعقل را در آنها به اسارت غل و زنجیر در آورند و نسلها را از آنچه اصالتهای انسانی است تهی کنند و با حکمفرماییِ عوامل و ابزارهای نادانی و خرافه و ستم، به آن بار گران قدری که در سرشتشان به ودیعت نهاده شده خیانت ورزند و با اشاعۀ بی خبری یا پرخبریِ حیرت آور و در نتیجه فراموشی نسبت به آنچه کرامت انسان است، و با بریدن هنر از تعهد اصلاح، انسان را به وادی آزادیهای پست سرگردان کنند و سپس در مرداب خیالات خام تباه سازند.

بنابراین جایگاه برنامه ریزی فرهنگی همان مبارزه برای بازنگهداشتن راه شناخت قدر گوهری است که در وجود هر انسان ، سر به مُهر، نهفته است . مبارزه برای رهاندن از بی خبری، بی توجهی و آن گاه قراردادن شور در خدمت شعور است و اینها در دنیای پرهیاهوی اطلاعاتی امروز ، به مفهوم زمینه سازی توسعۀ ظرفیت درک و تشخیص و تفکیک آن اطلاعات و در اختیار گذاردن ابزار هضم و پالایش و جذبِ بخش سودمند آن است.

امروز پیاده نظام و سواره نظام اهریمنی استکبار با زیبا جلوه گر ساختن و دستاویز قراردادن هر آوا و ندایی و به خدمت گرفتن هر رنگی و انگی ، کمند خود را برای به دام انداختن نسل جدید پرتاب کرده است.
طراحی فرهنگی یعنی بی دفاع رهانکردن جامعه و فراهم آوری امکان تجهیز برای درامان ماندن از یورشهای رسانه ای و مصون ماندن از عواقب تهیدستی در ساحت اندیشه .

نظارت فرهنگی یعنی حفظ هوشیاری عمومی نسبت به تله گذاریها در این راه . موفقیت آن گاه حاصل می شود که هر نسل بداند کیست و چه دارد، تشخیص دهد خیرخواه و بدخواه خود را و بپاخیزد برای ماندگاری و نجات از نابودی.
سید مصطفی میرسلیم
24/10/1395

 

لینک کوتاه : https://mirsalim.com/r9Uh4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *